صنعت هولوکاست، دولتِ تبعیض و استعفا از یهودی بودن

معرفی کتاب «چگونه از یهودی‌بودن دست کشیدم»، نوشته‌ی شلومو زند

صنعت هولوکاست، دولتِ تبعیض و استعفا از یهودی بودن

آنچه در پی می‌آید معرفی کتاب "چگونه از یهودی‌بودن دست کشیدم"، نوشته‌ی مورخ اسرائیلی، شلومو زند است. معرفی این کتاب صرفاً برای آشنایی با نگرش‌ها و روایت‌های متفاوت از درون جامعه‌ی یهودی در خصوص رژیم صهیونیستی صورت می‌پذیرد. 

مشخصات انگلیسی اثر از این قرار است:

Shlomo Sand, How I Stopped Being a Jew, 2010

****

«تحمّلش برایم سخت است که قوانین اسرائیلی وابستگی به یک قوم خیالی را به من تحمیل کنند. از این هم سخت‌تر، تحمّل این است که در برابر سایر مردم دنیا عضو باشگاه برگزیدگان تلقی شوم. آرزویم این است که از این دو حالت کناره بگیرم و دیگر خود را یهودی تلقی نکنم.»

دربارهٔ نویسنده

شلومو زند (Shlomo Sand) مورخ سرشناس اسرائیلی و استاد تاریخ معاصر در دانشگاه تل‌آویو است. او در سال ۱۹۴۶ در اردوگاهی مخصوص آوارگان یهودی در اروپا متولّد شد و دوران کودکی را همراه خانواده‌ در سرزمین فلسطین گذراند. زند که خود از یهودیان سکولار اسرائیل به‌شمار می‌آید، از جوانی دیدگاهی انتقادی نسبت به صهیونیسم و تاریخ رسمی اسرائیل پیدا کرد. وی پس از شرکت به‌عنوان سرباز وظیفه در جنگ شش‌روزهٔ ۱۹۶۷، به جنبش چپ رادیکال اسرائیل پیوست که خواهان برپایی کشوری دو ملتی (یهودی-فلسطینی) بود. در دههٔ ۱۹۷۰ تحصیلات عالی خود را در پاریس به اتمام رساند و رسالهٔ دکترای تاریخ را زیر نظر تاریخ‌نگاران منتقد به انجام رساند. شلومو زند در دهه‌های اخیر با انتشار آثار پژوهشی جنجالی، شهرتی جهانی یافت و در زمرهٔ مهم‌ترین روشنفکران یهودی ضدصهیونیست قرار گرفت. از برجسته‌ترین کتاب‌های او «ملت یهود چگونه اختراع شد» (2008) و «چگونه سرزمین اسرائیل اختراع شد» (2012) است که با رویکردی انتقادی، اسطوره‌های تاریخی مورد ادعای صهیونیسم را به چالش کشیدند. این آثار پُرفروش برای هفته‌ها در فهرست کتاب‌های پرفروش اسرائیل و اروپا قرار داشتند و «اختراع قوم یهود» در سال ۲۰۰۹ برندهٔ جایزهٔ معتبر «امروز» (Prix Aujourd’hui) در فرانسه شد. 

دربارهٔ کتاب

«چگونه از یهودی‌بودن دست کشیدم» (How I Stopped Being a Jew) تازه‌ترین کتاب شلومو زند است که نخستین‌بار به زبان فرانسه در ۲۰۱۳ منتشر شد و نسخهٔ انگلیسی آن در ۲۰۱۴ توسط انتشارات ورسو عرضه گردید. این کتاب در واقع بخش سوم از سه‌گانه‌ای است که زند در ادامهٔ پژوهش‌ها و تاملات خود پیرامون قوم یهود، صهیونیسم و هویت اسرائیلی نگاشته است. بر خلاف دو کتاب قبلی که لحنی دانشگاهی‌تر و تاریخی داشتند، اثر جدید صورتی شخصی‌تر و تأمل‌برانگیز دارد و می‌توان آن را «فریادی از ژرفای دل» توصیف کرد. زند این کتاب را به شکل مقاله‌ای خودزندگی‌نامه‌ای نگاشته و در آن از خلال خاطرات و تجربیات خویش، به نقد مفهوم هویت یهودی در روزگار معاصر می‌پردازد. او با نثری روان و قابل‌فهم، دور از لحن صرفاً آکادمیک آثار پیشین، پرسش‌های بنیادینی را دربارهٔ هویت جمعی یهودیان و ماهیت دولت اسرائیل مطرح می‌کند. این کتاب کوتاه – با حدود ۱۱۲ صفحه – هرچند حجم زیادی ندارد، اما سرشار از استدلال‌های تکان‌دهنده و صریحی است که خواننده را به فکر و واکنش وامی‌دارد.

 شلومو زند در این اثر اعلام می‌کند که دیگر خود را یهودی به‌شمار نمی‌آورد و دلایل این «استعفا از یهودیت» را شرح می‌دهد. به باور او، در کشوری که خود را «دولت یهود» تعریف کرده است، یهودی بودن به معنی برخورداری از امتیاز و برتری است؛ یهودیان در اسرائیل عضو طبقه‌ای ممتاز به حساب می‌آیند و شهروندان غیریهودی (عرب‌های فلسطینی) شهروند درجه‌دو تلقی می‌شوند. زند از این «باشگاه انحصاری برگزیدگان» کناره‌گیری می‌کند تا از امتیازات قومی بهره‌مند نباشد و هویت خویش را بر پایهٔ ارزش‌های جهان‌شمول و انسانی بنا کند. او استدلال می‌کند که مفهوم ملت/قوم یهود به شکلی که امروز رایج است، محصول نگرشی نژادگرایانه در عصر مدرن است که حتی یهودیان سکولار را نیز بر پایهٔ تبار خونی عضو یک کلوب بسته می‌داند. از نظر زند، «یهودی سکولار» بودن در عمل معنایی ندارد؛ زیرا فرهنگ یهودیِ مشترک غیردینی‌ای وجود ندارد که بدون اتکا به مذهب تداوم یافته باشد. او یادآور می‌شود آنچه گاه به‌عنوان فرهنگ یهودی سکولار از آن یاد می‌شود در واقع بقایای ازهم‌گسستهٔ سنت ییدیش (یهودی اروپای شرقی) است که توسط پروژهٔ ملت‌سازی صهیونیستی کنار گذاشته و نابود گردید. در اسرائیل امروز یک فرهنگ یهودی ـ اسرائیلی شکل گرفته که ماهیتی نظامی‌گرا و قوم‌گرایانه دارد و نسبتی با زندگی یهودیان خارج از اسرائیل پیدا نمی‌کند. زند با دیدن تشدید نژادپرستی در فضای سیاسی اسرائیل و انحصارطلبی هویت رسمی آن، به این نتیجه رسیده است که ادامهٔ یهودی‌ماندن سکولار دیگر برای او نه ممکن است و نه اخلاقی. او خواهان هویتی فراگیرتر است و پیشنهاد می‌کند اسرائیل به‌جای تأکید بر یهودی‌بودن، به یک دولت متعلق به همهٔ شهروندانش تبدیل شود و تعریف ملیت خود را از اصول تبعیض‌آمیز کنونی تغییر دهد.

ساختار و محتوای فصل‌ها

کتاب «چگونه از یهودی‌بودن دست کشیدم» شامل یک مقدمه و دوازده فصل کوتاه و به‌هم‌پیوسته است که هر کدام جنبه‌ای از استدلال نویسنده را تشریح می‌کنند:

  1. فصل اول: «جان کلام» – در این فصل زند انگیزهٔ اصلی نوشتن کتاب را بیان می‌کند و به سراغ هستهٔ مرکزی دغدغه‌اش می‌رود. او روایت می‌کند که چگونه مشاهدهٔ تبعیض‌های روزمره، از جمله برخورد متفاوت با یک شهروند عرب در فرودگاه بن‌گوریون، وجدان او را بیدار کرد. نویسنده توضیح می‌دهد که تصمیم «یهودستیزانۀ» خود برای دست کشیدن از هویت یهودی در واقع تلاشی است برای اعتراض به وضعیت موجود و طرح پرسشی بزرگ دربارهٔ معنای یهودی‌بودن در دنیای امروز.

  2. فصل دوم: «هویت کلاه نیست» – زند در این فصل استدلال می‌کند که هویت قومی چیزی نیست که بتوان آن را به‌آسانی مانند کلاه از سر برداشت یا بر آن نهاد. او با بهره‌گیری از نظریات فیلسوفانی چون ژان‌پل سارتر، توضیح می‌دهد که حتی یک یهودی سکولار نیز تا زمانی که نگرش‌های ضدیهودی در جهان وجود دارد، ناخواسته به عنوان «یهودی» دیده می‌شود. از این رو، هویت صرفاً امری انتخابی یا ظاهری نیست. زند شرح می‌دهد که سال‌ها خود به این باور پایبند بود که تا هنگامی که یهودستیزی هست، او نیز باید خود را یهودی بداند، اما سرانجام به این نتیجه رسید که تعریف رسمی و اجتماعی «یهودی» در اسرائیل بیش از آن‌که یک هویت فرهنگی باشد، برچسبی سیاسی-قومی است که بر شهروندان زده می‌شود.

  3. فصل سوم: «فرهنگ یهودیِ سکولار؟» – این فصل به پرسش مهمی می‌پردازد: آیا چیزی به‌نام فرهنگ یهودی غیرمذهبی می‌تواند وجود داشته باشد؟ زند با کاوش در تاریخ اندیشه و هنر یهودی استدلال می‌کند که تقریباً تمام مولفه‌های مشترک فرهنگی یهودیان (زبان، ادبیات، آیین‌ها) ریشه در مذهب داشتند و با عرفی‌شدن جامعه، آن یکپارچگی از میان رفته است. او یادآور می‌شود که بخش بزرگی از آنچه روزگاری فرهنگ یهودی خوانده می‌شد (مثلاً زبان ییدیش، فولکلور سنتی)، امروز دیگر حضوری زنده ندارد. از دیدگاه نویسنده، یهودیان سکولار در کشورهای مختلف بیشتر از آن‌که یک فرهنگ مثبت مشترک داشته باشند، بر اساس آنچه نیستند تعریف می‌شوند (مثلاً «یهودی یعنی غیریهودی نبودن). این فصل زمینه‌ساز آن است که زند بیان کند هویت سکولار یهودی تا حد زیادی مفهومی تهی شده و بیشتر با نفی دیگری (غیریهودیان یا اعراب) پر شده است.

  4. فصل چهارم: «درد و دوام» – در این فصل زند به تاریخ رنج‌های یهودیان و تداوم حافظهٔ جمعی آنان می‌پردازد. او مروری بر ستم‌هایی که در طول تاریخ بر یهودیان رفته (از تبعیدها تا کشتارها) دارد و بررسی می‌کند که چگونه این «درد تاریخی» در ذهنیت یهودیان امروزی ادامه یافته است. زند استدلال می‌کند که تأکید یک‌سویه بر استمرار مظلومیت تاریخی، اگرچه همدلی‌برانگیز است، اما می‌تواند به توجیه دیدگاه‌های انحصاری و جداسازی هویت یهودی از سایر ملت‌ها منجر شود. این فصل زمینه‌چینی برای نقد بهره‌برداری سیاسی از حافظهٔ رنج جمعی است.

  5. فصل پنجم: «مهاجرت و یهودی‌هراسی» – این بخش به رابطهٔ میان یهودستیزی (یهودی‌هراسی) و مهاجرت یهودیان می‌پردازد. زند ابتدا یادی می‌کند از موج‌های مهاجرت تاریخی یهودیان (چه مهاجرت‌های اجباری و چه اختیاری) و سپس نشان می‌دهد که پیدایش صهیونیسم چگونه با بهره‌برداری از ترس‌های یهودیان اروپایی از یهودستیزی همراه شد. به بیان دیگر، او توضیح می‌دهد که ایدئولوژی صهیونیسم با بزرگ‌نمایی خطر همیشگی یهودی‌ستیزی، مهاجرت گستردهٔ یهودیان به فلسطین را تشویق کرد و این خود باعث معضل جدیدی (ستم بر مردم بومی فلسطین) گردید. زند در این فصل استدلال می‌کند که امروز دیگر «یهودی‌هراسی سیاسی» به شکل گذشته وجود ندارد و نباید آن را مستمسکی برای توجیه رفتارهای حکومت اسرائیل قرار داد.

 

  1. فصل ششم: «از یک شرقی به شرقی دیگر» – عنوان کنایی این فصل به تمایز یهودیان غربی و شرقی در جامعهٔ اسرائیل اشاره دارد. زند با یادآوری خاطرات خود از دوران دانشجویی در دانشگاه تل‌آویو در دههٔ ۱۹۷۰، به نمونه‌هایی از تبعیض فرهنگی میان یهودیان اروپایی‌تبار (اشکنازی) و یهودیان خاورمیانه‌تبار (سفاردی/مزراحی) اشاره می‌کند. او توضیح می‌دهد که چگونه نخبگان اشکنازی که فرهنگ اروپایی داشتند، یهودیان شرقی را «ابتدایی» می‌پنداشتند و حتی زبان و موسیقی شرقی آنها را تحقیر می‌کردند. سپس نشان می‌دهد که با موج مهاجرت یهودیان عرب‌تبار پس از ۱۹۴۸، چرخهٔ دیگری از نگاه تبعیض‌آمیز شکل گرفت که طی آن تازه‌واردان شرقی در پایین سلسله‌مراتب اجتماعی قرار داده شدند. پیام کلی این فصل تاکید بر آن است که هویت یهودی اسرائیلی نیز از درون یکدست نیست و شکاف‌های قومیتی و نژادی در دل خود دارد.

  2. فصل هفتم: «ارابهٔ خالی، ارابهٔ پُر» – این فصل با بهره‌گیری از یک تمثیل تاریخی، به مناقشهٔ میان سنت‌گرایان دینی و ملی‌گرایان سکولار در اسرائیل می‌پردازد. زند حکایتی را بازگو می‌کند که چگونه در اوایل تشکیل دولت اسرائیل، گروه‌های مختلف اجتماعی یکدیگر را متهم به خالی بودن یا پُر بودن ارابهٔ فرهنگی‌شان می‌کردند. برای نمونه، صهیونیست‌های سکولار مدعی بودند ارابهٔ آنها پُر از ایده‌های مدرن ملی‌گرایانه است و ارابهٔ متدیّنان سنتی خالی است؛ و در مقابل، متدیّنان می‌گفتند ارابهٔ آنان از ایمان و اخلاق پُر است و سکولارها تهی‌دست‌اند. زند با بررسی این جدال تاریخی، نشان می‌دهد که هویت جدید اسرائیلی چگونه بر پایهٔ طرد بخش‌هایی از سنت یهودی بنا شد. او استدلال می‌کند که این گسست فرهنگی از یک سو برای ساخت یک ملت جدید ضروری جلوه داده شد، اما از سوی دیگر باعث نوعی پوچی معنوی و خلأ فرهنگی در جامعهٔ نوین اسرائیل گشت.

  3. فصل هشتم: «یادآوری تمام قربانیان» – در این فصل زند بر اهمیت گسترش دامنهٔ حافظهٔ تاریخی فراتر از قوم خود تاکید می‌کند. او به‌ویژه به خاطرهٔ هولوکاست می‌پردازد و انتقاد می‌کند که روایت رسمی اسرائیل تنها بر رنج یهودیان در کشتار نازی‌ها تمرکز کرده و دیگر قربانیان آن رژیم (از جمله مردم روما/کولی، معلولان، لهستانی‌های غیر یهودی و سایر اقلیت‌ها) را به حاشیه رانده است. زند خاطره‌ای را نقل می‌کند که در زمان اقامتش در فرانسه، چگونه اعتراض صهیونیست‌ها به حضور نمایندهٔ قوم روما در کنفرانسی دربارهٔ نسل‌کشی نازی‌ها او را به شدت آزرده‌خاطر کرد. وی استدلال می‌کند که انحصاری‌کردن یادمان قربانیان نازیسم به یهودیان نه تنها به دیگر قربانیان بی‌احترامی است، بلکه باعث می‌شود صهیونیست‌ها خود را همواره مظلوم جا بزنند و هر انتقادی را به‌مثابه ادامهٔ همان دشمنی تاریخی جلوه دهند. این فصل دعوت به همدلی جهانی است: این‌که رنج تمام انسان‌ها را به رسمیت بشناسیم و اجازه ندهیم «صنعت هولوکاست» (اصطلاحی که زند به کار می‌برد) مانع دیدن حقایق دیگر شود.

  4. فصل نهم: «استراحت پس از کشتن ترک» – عنوان استعاری این فصل برگرفته از ضرب‌المثلی قدیمی است که می‌گوید «یکی ترک را بکُش، استراحت کن، سپس دیگری را...». زند با وام‌گیری از این تعبیر تکان‌دهنده، به چرخهٔ عادی‌شدن خشونت در جامعهٔ اسرائیل اشاره می‌کند. او در این بخش فرهنگ نظامی‌گری در اسرائیل را به نقد می‌کشد و مثال می‌آورد که چگونه در ادبیات عامیانه و جوک‌های رایج، گاه سخن از کشتن اعراب یا دشمنان با نوعی بی‌تفاوتی زده می‌شود. زند این مسئله را به میراث روانی تاریخ درازدامن نزاع‌های قومی مرتبط می‌داند و هشدار می‌دهد که عادت به خشونت چه‌بسا خطرناک‌ترین میراث برای نسل‌های آینده است. پیام این فصل آن است که جامعه‌ای که به کشتن «دیگری» خو بگیرد، در نهایت انسانیت خویش را زایل می‌کند.

  5. فصل دهم: «یهودی کیست؟ (در اسرائیل)» – این فصل به بررسی معیارهای تعریف یهودی‌بودن در دولت اسرائیل اختصاص دارد. زند توضیح می‌دهد که در قوانین اسرائیل، «یهودی» بودن یک مقولهٔ ملیتی رسمی است که بر کارت‌های هویت شهروندان درج می‌شود. طبق قانون، تنها راه خروج از این طبقه‌بندی، گرویدن به دینی دیگر است؛ به عبارت دیگر، اسرائیل هویت ملی «اسرائیلی» را به‌رسمیت نمی‌شناسد و همه را بر اساس ریشهٔ قومیشان طبقه‌بندی می‌کند. زند با ذکر این واقعیت که حتی حق مالکیت زمین و امتیازات شغلی نیز در اسرائیل به یهودی یا غیریهودی بودن افراد بستگی دارد، نتیجه می‌گیرد که اسرائیل یک مردم‌سالاری واقعی نیست بلکه نوعی اتنوکراسی (قوم‌سالاری) لیبرال است که در آن شهروندان عرب عملاً از حقوق برابر محروم‌اند. این فصل همچنین به دشواری تعریف «یهودی» از منظر مذهبی می‌پردازد؛ زند اشاره می‌کند که حتی دولت اسرائیل نیز تعریف روشنی از یهودی‌بودن ندارد و ناچار به معیارهای ربّی‌های ارتدوکس (مثل تولد از مادر یهودی) متوسل می‌شود. او این امر را نشانهٔ بحران عمیق در هویت رسمی اسرائیل می‌داند.

  6. فصل یازدهم: «یهودی کیست؟ (در دیاسپورا)» – زند در این فصل نگاه خود را به یهودیان جهان (خارج از اسرائیل) معطوف می‌کند و ماهیت هویت یهودی را در جوامع گوناگون دیاسپورا تحلیل می‌نماید. او استدلال می‌کند که در خارج از اسرائیل، یهودی‌بودن بیش از هر چیز یک هویت مذهبی یا فرهنگی اختیاری است: فرد می‌تواند یهودیِ مذهبی باشد یا سکولار، می‌تواند حتی تغییر دین دهد یا کاملاً از سنت یهودی فاصله بگیرد. با این حال، نویسنده خاطرنشان می‌سازد که جنبش‌های هویت‌طلبانهٔ جدید در میان یهودیان مهاجر نیز رو به رشد بوده که سعی می‌کنند یهودی‌بودن را یک مقولهٔ ثابت و تغییرناپذیر جلوه دهند. زند این دیدگاه‌های هویت‌گرایانه را نقد و تصریح می‌کند که در جوامع آزاد امروز، هویت امری سیّال و انتخابی است و نباید کسی را صرفاً به دلیل تبارش در حصار یک برچسب قومی ابدی زندانی کرد. این فصل عملاً آینهٔ فصل قبلی است و نشان می‌دهد که یهودیان دیاسپورا نیز میان دو سر طیف (مذهب و قومیت) در نوسان‌اند.

  7. فصل دوازدهم: «خروج از باشگاه انحصاری» – فصل پایانی کتاب حکم نتیجه‌گیری را دارد و زند در آن تصمیم نهایی و پیامدهای آن را با خواننده در میان می‌گذارد. او اعلام می‌کند که رسماً از عضویت در باشگاه بستهٔ یهودیت کناره‌گیری می‌کند و خود را یک اسرائیلی غیریهودی می‌داند. زند تصریح می‌کند هرچند دولت اسرائیل در اسناد رسمی همچنان او را «یهودی» قلمداد خواهد کرد و حاضر به پذیرش هویت ملی فراگیر برای همهٔ شهروندان نیست، اما از دید وی این برچسب دیگر اعتباری ندارد. نویسنده اظهار امیدواری می‌کند که اطرافیان نیز به خواست او احترام بگذارند و او را صرفاً یک انسان و شهروند عادی بدانند، نه نمایندهٔ یک قوم برگزیده. زند خود را همچنان بخشی از فرهنگ اسرائیلی می‌داند – زبانی که با آن سخن می‌گوید و جامعه‌ای که در آن زیسته است – اما تأکید می‌کند که آیندهٔ مطلوب برای او و فرزندانش آینده‌ای بر پایهٔ ارزش‌های جهان‌شمول، باز و انسانی است نه تعلقات تنگ‌نظرانهٔ قومی. او در پایان خاطرنشان می‌کند که با ترک یهودیت، شاید در اقلیت قرار گیرد، اما وجدان آسوده‌تری دارد و امیدوار است این انتخاب گامی هرچند کوچک در جهت گفتمان صلح و برابری در منطقه باشد.

  8. در مجموع، «چگونه از یهودی‌بودن دست کشیدم» را می‌توان یک جُستار تحلیلی-انتقادی کم‌نظیر دانست که با زبانی شیوا و استدلال‌هایی مستحکم، خواننده را با خود در سفری فکری همراه می‌کند. نقطهٔ قوت اصلی کتاب در صداقت و شهامت نویسنده است که بی‌پروا امتیازات قومی خود را وا می‌نهد تا آینه‌ای در برابر جامعه‌اش بگیرد. این کتاب هم مرور تاریخی است بر شکل‌گیری هویت یهودی ـ اسرائیلی، هم تحلیلی جامعه‌شناسانه از تبعیض‌های نهادینه، و هم مانیفستی شخصی برای انسان‌گرایی فراملی. شلومو زند با این اثر نشان می‌دهد که گاه وفادار ماندن به حقیقت ارزشی والاتر از وفاداری به هویت‌های از پیش‌تعیین‌شده دارد. کتاب او خواننده را دعوت می‌کند تا فارغ از پیش‌داوری‌های قومی و مذهبی بیندیشد و شجاعت آن را داشته باشد که هویت خویش را آگاهانه برگزیند. بدون تردید، این اثر تفکربرانگیز و جسورانه یکی از نقاط عطف ادبیات انتقادی معاصر دربارهٔ اسرائیل و یهودیت است و مطالعهٔ آن برای هر کسی که به مباحث هویت، ملت، مذهب و عدالت علاقمند است، تجربه‌ای غنی و تکان‌دهنده خواهد بود.

    سبک نگارش و واکنش‌ها

    از نظر محتوایی، کتاب «چگونه از یهودی‌بودن دست کشیدم» به دلیل نگاه انتقادی تند و تیز خود، واکنش‌های متفاوتی برانگیخته است. در اسرائیل، انتشار این کتاب خود حادثه‌ای فرهنگی تلقی شد و علی‌رغم حساسیت موضوع، به یکی از آثار پرفروش بدل گردید. بسیاری از خوانندگان و روشنفکران جسارت زند را در نقد صریح تبعیض‌های موجود ستوده‌اند و او را روشنفکری پایبند به حقیقت توصیف کرده‌اند که «مصلحت را فدای حقیقت نمی‌کند». البته در مقابل، برخی محافل صهیونیستی و مذهبی دیدگاه‌های زند را برنتابیدند و او را به انکار هویت یهودی متهم کردند. با این حال، وجه اشتراک اغلب نقدهای مثبت این اثر تأکید بر اهمیت گفتگوهایی است که زند می‌گشاید: این کتاب با شکستن تابوها، بحث دربارهٔ معنای یهودی‌بودن، ماهیت دولت اسرائیل و امکان همزیستی برابر را به فضای عمومی کشانده است. زند خود در مصاحبه‌ای اذعان کرده که «کتاب هرگز نمی‌تواند دنیا را تغییر دهد، اما اگر روزی دنیا تغییر کند مردم به سراغ کتاب‌ها خواهند رفت». او صدها نامه از خوانندگان دریافت کرده که گفته‌اند با خواندن کتابش نسبت به تعصب قومی هشیارتر شده‌اند. همین تأثیرگذاری در تغییر نگرش ولو اندک را باید مهم‌ترین دستاورد کتاب دانست.

     

     


هم‌رسانی

مطالب مرتبط
نظر شما