"مهم‌ترین عامل نبود آزادی سیاسی بود"

روایتی از علینقی عالیخانی، از مجموعه‌ی تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد


 "... در کمیسیون‌هایی که برای تهیه قطعنامه کنفرانس رامسر تشکیل شد از چند نفر از رؤسای دانشگاه‌ها از جمله دکتر امین و من هم دعوت شد که در کمیسیون مربوط به استقرار پلیس در دانشگاه شرکت بکنیم و ما دو نفر صریحا گفتیم که با چنین عملی مخالف هستیم و حاضر نیستیم در چنین کمیسیونی حضور داشته باشیم. و اگر هم در کنفرانس رسمی در حضور اعلیحضرت سؤالی بشود حاضریم مخالفت خود را از نو ابراز داریم. این امر مورد تعجب وزیر وقت علوم حسین کاظم‌زاده که مردی‌ست ضعیف با قدرت فکری متوسط، قرار گرفت. و تصور می‌کنم هویدا هم در آن‌جا حاضر بود و او هم از طرز رفتار امین و من اظهار تعجب کرد. ولی در همان‌جا نهاوندی رئیس وقت دانشگاه شیراز و پویان رئیس دانشگاه ملی به خصوص تظاهر زیادی به خرج دادند و به نخست‌وزیر اطمینان دادند که آن‌ها این‌کار را به مصلحت کشور تشخیص می‌دهند و خیال ایشان آسوده باشد. و این دو نفر با کمک همکاران دانشگاهی‌شان ترتیبی خواهند داد که این قطعنامه به صورتی که باید تهیه بشود، و به‌هرحال با هرگونه سستی در کارهای دانشگاهی می‌بایست مخالفت کرد. و خاطرم هست وقتی جلسه رسمی در حضور اعلیحضرت تشکیل شد اعلیحضرت به تحقیق از مخالفت امین و من آگاه بودند ولی به روی خودشان نیاوردند و برگشتند و پرسیدند، «خوب این قطعنامه‌ای را که درباره استقرار پلیس در دانشگاه قرار بود تهیه بشود چه کسانی تهیه کرده‌اند؟» و پویان و نهاوندی دو متملق بی‌پرنسیب خوش‌خدمت از جا پریدند و با لبخند به شاهنشاه فهماندند که آن دو نفر این خدمت بزرگ چشمگیر را انجام داده‌اند. و اعلیحضرت هم با سر از آن‌ها تقدیر کردند.

 به‌هرحال وضع چنین بود، جا برای متملقان و بی‌شخصیت‌ها بود نه برای کسانی که به اصول اعتقاد داشتند. نمی‌خواهم بگویم کسانی که در رأس دانشگاه‌های کشور بودند بی‌شخصیت و بی‌پرنسیب بودند ولی بعضی از آن‌ها در دانشگاه‌هایی کار می‌کردند که گرفتاری‌های دانشگاه تهران را نداشت. به‌عنوان نمونه رضا امین از نظر من همیشه یکی از برجسته‌ترین ایرانی‌های نسل ما است و خواهد بود. و خدمت او در دانشگاه آریامهر غیرقابل انکار است. ولی شرایط دانشگاه تهران با شرایط دانشگاه آریامهر تفاوت‌های بسیاری داشت. و مطمئن هستم اگر او هم سالیان بیشتری در دانشگاه آریامهر می‌ماند و با رفتار پلیس و مقام‌های انتظامی در محوطه دانشگاه خود روبه‌رو می‌شد عکس‌العملی شبیه من به خرج می‌داد و احیاناً او هم با حالت قهر آن دانشگاه را ترک می‌کرد. خوشبختانه کار او به آن‌جاها نرسید و توانست سال بعد شغل دیگری برای خود دست‌وپا بکند. در این‌جا این سؤال پیش می‌آید که واقعاً چه عواملی مانع اصلاح در کار دانشگاه تهران بودند. پاسخی که من برای این حرف دارم این است که مهم‌ترین عامل عدم وجود آزادی سیاسی بود.

به عبارت دیگر پیدا کردن مقصر به صورت فرد کار بسیار سختی است. برداشت کل رژیم نسبت به مسائل سیاسی یک چنین وضع و واکنشی را در میان دانشجویان ایجاد می‌کرد و نمی‌شود مقصر خاصی را برای این‌کار معین کرد. از طرف دیگر هویدا هم حاضر نبود این واقعیت‌ها را به آگاهی شاه برساند و من تصور می‌کنم او در شرایطی بود که می‌توانست وضع را تجزیه و تحلیل بکند و حدس بزند چرا این اتفاقات می‌افتد. و الا اگر می‌خواست راست نتیجه تجزیه و تحلیل خود را به عرض شاه برساند احیاناً مورد بی‌لطفی شاه قرار می‌گرفت و شاید هم به خدمت او به‌عنوان نخست‌وزیر پایان می‌دادند."


علینقی عالیخانی
هم‌رسانی

مطالب مرتبط
نظر شما