ان الانسان لفی قصر، حرام است.
مروری بر کتاب طنز در چالش با ممنوعات بهقلم جلال رفیع

در سال ۱۳۷۰ به قلم جلال رفیع، یادداشتی با عنوان لغَت نامه کدخدا (لِهخدا) در هفته نامه گل آقا به چاپ رسید. این یادداشت خواندنی و طنز آمیز با واکنش تند روزنامه رسالت مواجه شد.
گذشت تا در سال ۱۳۷۳ در سالنامه گل آقا با موضوع استفاده طنز آمیز از برخی مضامین آیات و روایات با تکیه بر شواهد متعدد از گفتار و مکتوبات دینی و ادبی، مقاله ای به قلم آقای رفیع نوشته شد که این بار با واکنش تندتر و همراه با استفتائاتی که نویسنده را خطاکار و شایسته تعزیر برشمرده بود، همراه شد. این فتواهای فقهی از علمایی همچون آیات و حجج الاسلام : صافی گلپایگانی، مکارم شیرازی، فاضل لنکرانی، کریمی جهرمی و معرفت است که در فصل سوم کتاب در ص ۱۴۱ تا ۱۴۸، در پرسش و پاسخ ها ذکر شده است.
کتاب ((طنز در چالش با ممنوعات)) شرح دو ماجرای مذکور همراه با تبیین مفصل موضوع طنز و ارتباط با دین و جامعه است.کتابی که در یک موضوع تخصصی نوشته شده اما راوی بخشی از اتفاقات تاریخی مرتبط با فهم و کنشگری حوزویان نیز هست.
بیان خاطرات طنز و شیرین از مشاهیر روحانیت از دیگر امتیازات کتاب آقای رفیع است. به عنوان نمونه میتوان به این موارد اشاره کرد :
1- آیت الله مهدوی کنی در سخنرانی اش برای دانشجویان، از تراکم فروشی شهرداری در برج سازی ها انتقاد کرده و (قریب به این مضمون) می گوید : این ساختمان های بلند مرتبه ای که در این منطقه ساخته اند، (اذن الله ان ترفع) نیست بلکه ( اذن شهرداری ان ترفع) است.[1]
2- معنای آیه ( الرجال قوامون علی النساء) که در قرآن است به چه معناست؟ مضمون پاسخ آیت الله سید محمد موسوی بجنوردی این است که معنای آیه مذکور در واقع (الرجال یقومون بامورالنساء) است. به تعبیری دیگر (الرّجالُ خَر حمّالون باُمورِ النِّساء) یعنی مدیریت مخارج و مساله اقتصادی با مرد است. نه اینکه زن را از صحنه خارج کنیم.تنها مدیریت مخارج با مرد است. خودتان عملا ببینید. من از خودم شروع میکنم. سیطره ای که خانمم در خانه دارد، من ندارم. حرف اول و آخر را او میزند و بنده مطیع محض.[2]
3- در محضر آیت الله طالقانی یکی از روحانیون قم لطیفه ای را که گویا واقعیت داشته است، چند بار تعریف کرد. سال ها قبل، حلیم (هلیم) فروشی تازه ای در قم افتتاح شده بود که تراکت های تبلیغاتی اش این طور شروع می شد : (لا اله الا الله الحلیم الکریم، مژده، مژده، حلیم پزی فلان افتتاح گردید) بنده خدای مدیر این مرکز، بدین وسیله خواسته بود با توجه به محیط مذهبی شهر قم، مثلا ابتکاری به خرج دهد و برای غذای خودش و کار خودش مستند دینی بتراشد.[3]
جلال رفیع در کتاب به دو نکته بسیار مهم نیز اشاره کرده که لازم است، اهل علم و دلسوزان فرهنگ، بیش از پیش به آن توجه کنند تا گرفتار آن نشوند.
1- ایشان در فصل پنجم به عرف و عادت عجیبی در کشور ما اشاره کرده و می گوید: هر حرف و حرکتی را نادرست می دانند، فورا مصداق نفی مذهب و نقض دین و زمینه مهدور الدم و واجب التعزیر بودن معرفی می کنند. گویی دین به جای اقیانوس، استکانی است که خیلی زود و لو با چند قطره و چند کلمه ظرفیتش تمام میشود.[4]
2- در فصل دهم نیز تذکر مهمی در خصوص تاثیر سابقه ذهنی مذهبی در فهم طنز و فرهنگی داده و نوشته اند : (بر اساس روایت ها و تفسیری که از آن توسط افرادی همچون فیض کاشانی در ذم طنز و مداومت بر آن نقل شده است) زمینه ذهن منفی را بطور ناخودآگاه فراهم آورده است.زیرا اهل دیانت و تقوی با خود می گویند گیریم که مزاح و مطایبه فی نفسه نهی نشده باشد. مداومت و اصرار و تکرار و ادامه دادن و تسلسل در این مورد نهی شده است. چنین است که نگاه سنتی قبلی، نسبت به طنز عمومی آن هم بصورت مکتوب و مجله و روزنامه که دائما تکرار و تکثیر می شود، نمی توانسته نگاهی مثبت باشد.[5]
فارغ از خوش قلم بودن آقای رفیع که به مذاق خواننده خوش می آید، موضوع کتاب مهم بوده و لازم است تا دو گروه از کنشگران اجتماعی_فرهنگی، مطالعه آن را از دست ندهند.
1- طلاب دینی : شایسته است برای درک بهتر مسائل فرهنگی کشور خصوصا مساله مطبوعات و طنز، مطالعه این اثر را از دست ندهند. هر چند فارغ از این فایده مهم، حکایات طنز آمیز و لطیفه های زیبایی دارد که دانستن آن برای طلاب اهل منبر و تبلیغ ضروری است. (البته در گذشته نیز، آثاری با این موضوع نوشته شده است. مانند : شوخ طبعی های طلبگی/ محمد حسن قدیری، مطایبات، خنده حلال/ سید محمد رضا غیاثی کرمانی، زهر الربیع/ سید نعمت الله جزائری، لطیفه های اسلامی و لبخند علما/ مهدی مسائلی، ذوق لطیف ایرانی/ علی ابوالحسنی منذر)
2- اهالی فرهنگ، هنر و نویسندگی که در این کتاب به خوبی با طنز و ارتباط آن با دین و کارکرد هایش از نگاه یک روزنامه نگار حرفه ای آشنا میشوند. به عنوان نمونه در خصوص ویژگی های طنز مطلوب، نکاتی در فصل چهاردهم مطرح میکنند از جمله : طنز نقد اجتماعی است نه انتقام، طنز نوعی زبان هنری است، طنز موجب شادی و انبساط روح است اما لزوما همراه با خنده نیست و ... . [6]
این کتاب میتواند برای پژوهشگران تاریخ با موضوع مطبوعات طنز با رویکرد دینی در انقلاب اسلامی نیز مفید باشد. چرا که هم توانسته است بصورت دقیق، نقد ها، حاشیه ها و پاسخ به ماجرای لغت نامه را توضیح بدهد و هم توانسته است گزارش تحلیلی خوبی از تغییرات فهم مخاطب مذهبی از طنز پس پیروزی از انقلاب اسلامی ارائه بدهد. به عنوان نمونه، نویسنده در کتاب بیان نموده که :
پس از انقلاب نخستین طنز نویسی ها با همین سوء سابقه ذهنی که از سوابق اعتقادی و دینی هم متاثر بود، مواجه شد. جامعه دینی- به معنای اخص-طنز را گاه به همان معنای هزل با هجو تفسیر می کرد، گاه به معنای لهو یا لغو و لعب رجوع می داد. گاه به معنای غیبت یا استهزاء یا افشای عیب می انست. گاه به معنای طعن یا همز یا لمز در می یافت. سر انجام کسانی دیگر کوشش کردند تا میان طنز و امر به معروف یا نهی از منکر یا تواصی به حق و یا نقادی، رابطه برقرار کنند و طنز را از تهمت دینی و خطر تکفیر و تفسیق و تعزیر نجات دهند.[7]
گفتنی است کتاب طنز در چالش با ممنوعات، در ۱۴ فصل، در ۴۴۰ صفحه توسط نشر اطلاعات در سال ۱۴۰۲ به چاپ و نشر رسیده است.
[1] طنز در چالش با ممنوعات، ص 180
[2] همان ص 282
[3] همان ص 97
[4] همان ص 189
[5] همان ص 333
[6] همان ص 417 – 419
[7] همان ص 312
همرسانی
مطالب مرتبط
جدیدترین مطالب
15 دیماه در گذر تاریخ








نظر شما