آرمان‌های والا در اسلام است، نه در بحمدون

ترجمه‌ی اختصاصی مدخل شیخ محمدحسین کاشف‌الغطاء در دایره‌المعارف ایرانیکا

آرمان‌های والا در اسلام است، نه در بحمدون

آنچه در ادامه می‌آید ترجمه‌ی اختصاصی مدخل محمدحسین کاشف‌الغطاء در دایره‌المعارف ایرانیکاست که به‌قلم حامد الگار نوشته شده است. 

انتشار این مطلب صرفاً جهت آشنایی با پژوهش‌های غربی در خصوص تاریخ ایران و تاریخ حوزه صورت می‌پذیرد.

****

کاشف‌الغطاء، محمدحسین بن علی بن رضا بن موسی (زاده نجف، ۱۸۷۷م؛ درگذشته کارند، ۱۹۵۴م)، یکی از برجسته‌ترین نوادگان فقیه بزرگ شیعه در اوایل دوره قاجار، شیخ جعفر کاشف‌الغطاء (درگذشته ۱۲۲۷ق/۱۸۱۲م) بود. محمدحسین کاشف‌الغطاء، مؤلف، معلم و سخنوری پرکار و چندبعدی، در سراسر زندگی خود با استقامت در راه خیر و صلاح جامعه شیعه عراق و همچنین برای تقرب و همبستگی میان اهل سنت و شیعه در برابر امپریالیسم غربی تلاش نمود.

وی در سال ۱۲۹۴ق/۱۸۷۷م در نجف به دنیا آمد و از آموزش تمام بزرگان آن زمان که در نجف ساکن بودند بهره‌مند شد. در حدیث نزد میرزای حسین نوری (درگذشته ۱۹۰۳م)، در علم کلام نزد ملا رضا همدانی (درگذشته ۱۹۰۴م)، و در فقه نزد میرزای حسین خلیلی (درگذشته ۱۹۰۸م) تحصیل کرد. از سال ۱۸۹۴م به بعد نیز، نزد "دو کاظم"، یعنی آخوند محمدکاظم خراسانی (درگذشته ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م) و سید محمدکاظم یزدی (درگذشته ۱۹۱۹م)، مجدداً در علم فقه به تحصیل پرداخت. وی پیوند ویژه‌ای با سید محمدکاظم یزدی داشت؛ چنانکه در اواخر عمر، یزدی غالباً حل مسائل را به وی ارجاع می‌داد.

بر اساس روایت خود کاشف‌الغطاء، او از حدود متداول برنامه درسی حوزوی فراتر رفت و آثار ملاصدرا و ابن عربی را مطالعه کرد و زبان فارسی را به‌خوبی آموخت تا با نوشته‌های مولوی، جامی و شبستری آشنا شود و سفرنامه ناصر خسرو را به عربی ترجمه نماید (ر.ک: مقدمه خودزندگی‌نامه بر کتاب العبقات العنبریة، ص. ۱۶.)

ورود او به عرصه سیاسی با اثری غیرسنتی صورت گرفت که عنوان دقیق و محتوای آن به‌طور کامل روشن نیست. به گفته خودش، این اثر الدین والإسلام نام داشت، با زیرعنوان الدعوة الإسلامیة إلى مذهب الإمامیة ("دعوت اسلامی به مذهب امامیه"). بخش نخست کتاب منتشر شده بود و کار نگارش بخش دوم در جریان بود که مقامات عثمانی به دستور ناظم پاشا، والی بغداد، به چاپخانه دارالسلام یورش بردند و همه نسخه‌های هر دو بخش را مصادره کردند (ر.ک: مقدمه خودزندگی‌نامه بر العبقات العنبریة، ص. ۱۶.) منابع دیگر عنوان کتاب را الدین والإسلام أو الدعوة الإسلامیة ثبت کرده‌اند، بدون ذکر صریح مذهب امامیه (نکاش، ص. ۵۴؛ نایف، ص. ۵۹). اگر عنوان اولیه همان باشد که خود کاشف‌الغطاء نقل کرده، اعتراض مقامات عثمانی قابل درک است؛ گرچه برای کاشف‌الغطاء، همچون دیگران پس از وی، ارائه درکی صحیح از تشیع لازمه تقرب میان شیعه و سنی بود. همچنین محتمل است که وی پس از حادثه بغداد، هنگام چاپ اثر در خارج از عراق، عنوان و شاید حتی محتوای کتاب را تغییر داده باشد. مضمون اصلی کتاب این بود که مسلمانان باید در برابر تهدید سیاسی و فرهنگی اروپا بر اختلافات خود غلبه کنند و به‌ویژه عالمان باید از "حاکم عادل" حمایت نمایند؛ که در آن شرایط، مقصود سلطان عثمانی بود (نکاش، صص. ۵۴، ۶۰).

در سال ۱۹۱۱م، کاشف‌الغطاء برای ادای مناسک حج عازم سفر شد و با قاطر از کاظمین به دمشق رفت و سپس با قطار به مدینه رسید. پس از انجام مناسک، به عراق بازنگشت، بلکه سه سال را در دمشق، بیروت، صیدا و قاهره گذراند. در این مدت، با شماری از دانشوران شیعه و سنی و همچنین با امین الریحانی، نویسنده مارونی و طرفدار ملی‌گرایی عربی، آشنا شد. در قاهره، با سالم البشری، شیخ الازهر، دیدار و گفتگویی دوستانه درباره تفاوت‌های اصلی میان اسلام سنی و شیعی، به‌ویژه در حوزه فقه، انجام داد. در مقابل، مناظرات وی با مبلغین مسیحی که هر شب در کلیسایی آمریکایی در قاهره جمع می‌شدند، کمتر دوستانه بود؛ وی پاسخ‌های خود در رد تثلیث و مصلوب شدن مسیح را در رساله‌ای کوتاه به نام توضیح فی بیان ما هو الإنجیل و ما هو المسیح به نگارش درآورد. اقامت او در صیدا به‌ویژه اهمیت داشت. دو سال پیش از ورود او به این شهر، عالم شیعی احمد عارف الزین انتشاراتی به نام العرفان و مجله‌ای به همین نام تأسیس کرده بود. وی چاپ کتاب الدین والإسلام کاشف‌الغطاء را پذیرفت و پس از آن، کاشف‌الغطاء به طور منظم در این مجله مقاله می‌نوشت و با یکی از بستگان ناشر ازدواج کرد.

در اواخر سال ۱۹۱۳م، اندکی پیش از آغاز جنگ جهانی اول، کاشف‌الغطاء به نجف بازگشت. همچون دیگر علمای شیعه، دفاع از عراق عثمانی در برابر انگلیسی‌ها را مصداق جهاد می‌دانست (درباره‌ی جهاد، نک. Islam in Iran, xi)، و در سال ۱۹۱۷م برای مقابله با نیروهای مهاجم انگلیسی شخصاً به کوت‌العماره رفت. در این مأموریت، افرادی چون سید محمد یزدی، فرزند سید محمدکاظم یزدی، او را همراهی می‌کردند. پس از پایان جنگ، با درگذشت سید محمدکاظم یزدی، کاشف‌الغطاء بخشی از پیروان او را به دست آورد و مدتی همراه با برادر خود احمد، که در ۱۹۲۶م درگذشت، رهبری آنان را برعهده داشت. هرچند هرگز به عنوان مرجع تقلید اول شیعه در سراسر جهان شناخته نشد و در این زمینه تحت‌الشعاع آیت‌الله ابوالحسن اصفهانی (درگذشته ۱۹۴۶م) قرار داشت، اما شمار فراوانی از شیعیان هند، ایران، افغانستان، سوریه، یمن، بحرین، قطیف و شرق آفریقا از وی تقلید می‌کردند.

 

نفوذ او به ویژه در عراق، نه تنها در نجف، بلکه در میان قبایل شیعی منطقه فرات میانی آشکار بود و در دوره سلطنت عراق به عنوان برجسته‌ترین مجتهد عرب شناخته می‌شد. وی به‌شدت برای نمایندگی عادلانه شیعیان در نهادهای حکومتی که اکثریت جمعیت کشور را تشکیل می‌دادند تلاش کرد؛ مسئله‌ای که در سال ۱۹۳۵م به اوج رسید. گروه‌های مخالف سنی به رهبری راشد علی گیلانی قبایل فرات میانی را به شورش تحریک کردند؛ برخی قبایل به فراخوان پاسخ مثبت دادند و برخی وفادار به حکومت ماندند. هر دو گروه برای کسب راهنمایی به کاشف‌الغطاء مراجعه کردند و او از این فرصت برای مطالبه حقوق بیشتر برای جامعه شیعه بهره جست. در ۲۳ مارس ۱۹۳۵م، با کمک گروهی از وکلای شیعه بغداد، فهرستی دوازده‌ماده‌ای از مطالبات تنظیم کرد و به دولت ارائه داد و در پایان ماه فتوایی صادر کرد که شیعیان را به قطع ارتباط با احزاب سیاسی فرا می‌خواند. دولت به این مطالبات وقعی ننهاد و در ماه مه شورش قبایل آغاز شد که به بمباران منطقه توسط نیروی هوایی عراق انجامید. درخواست‌های کاشف‌الغطاء و همکارانش برای مذاکره نادیده گرفته شد تا زمانی که بیم گسترش شورش قوت گرفت؛ تنها آنگاه دولت آمادگی خود را برای مذاکره اعلام کرد. همزمان، ارتش عراق قبایل رُمَیثه را سرکوب کرد و شورش را تضعیف ساخت، چنانکه کاشف‌الغطاء صلاح دید از قبایل باقیمانده بخواهد سلاح بر زمین بگذارند (نکاش، صص. ۱۲۱–۱۲۴). کاشف‌الغطاء در شرح حال خود نقش خویش در وقایع ۱۹۳۵م را چنین خلاصه کرده است که شش ماه شبانه‌روز برای بازگرداندن امنیت و جلوگیری از خونریزی در منطقه فرات میانی تلاش کرده است (ر.ک: مقدمه بر العبقات العنبریة، ص. ۱۳.) در مقابل، هنگامی که راشد علی گیلانی در سال ۱۹۴۱م به طور علنی علیه دولت عراق شورش کرد، کاشف‌الغطاء فتوایی در حمایت از این حرکت صادر کرد (تصویر اعلامیه وی در: ناشر گمنام، "المرجع المجاهد الإمام محمد حسین کاشف الغطاء"، ص. ۶۴).

تلاش‌های او برای حمایت از شیعیان عراق، با کوشش برای اصلاح برداشت‌های نادرست از باورها و تاریخ شیعه در عراق و سراسر جهان عرب همراه بود. در سال ۱۹۲۸م، مورخ مصری احمد امین (درگذشته ۱۹۵۴م) در قاهره کتاب فجر الاسلام را منتشر کرد؛ اثری پرخواننده که در آن، ضمن مطالب دیگر، تشیع را توطئه‌ای فارسی برای انتقام از اعراب به دلیل سرنگونی امپراتوری ساسانی قلمداد کرد و آن را مأوای بقایای عقاید زرتشتی، یهودی، مسیحی و حتی هندو دانست که به قصد فاسد کردن ایمان مسلمانان اولیه ترویج می‌شد (ر.ک: فجر الإسلام، چاپ نهم از ویرایش دوم، صص. ۲۶۶–۲۷۸.) این کتاب بیانگر تلفیقی از سنی‌گرایی خاص‌گرا، ملی‌گرایی عربی و گرایش به نظریات مستشرقان همچون کارل بروکلمان و گوتلف برگشتراسر بود.

کاشف‌الغطاء طی سه سال اقامت خود در سوریه، لبنان و مصر، با ذهنیتی که آثار احمد امین را شکل می‌داد، آشنایی نسبی پیدا کرده بود و کتاب او بلافاصله پس از انتشار توجهش را جلب کرد. در سال ۱۹۳۱، به طور اتفاقی، ساطع الحصری، نخست‌وزیر وقت عراق، هیأتی از استادان دانشگاه قاهره را به عراق دعوت کرد و احمد امین نیز از جمله ایشان بود. این دیدار فرصت مناسبی برای کاشف‌الغطاء فراهم آورد تا به صورت حضوری به خطاهای فکری و تحلیلی احمد امین اعتراض کند و در حضور جمعیتی انبوه در نجف با او در باب مسائل اجتهاد در برداشت‌های متفاوت فقهای شیعه و سنی و نیز درباره‌ی عصمت ائمه‌ی دوازده‌گانه به مناظره بپردازد.
مهم‌تر آنکه این مواجهه با احمد امین کاشف‌الغطاء را برانگیخت تا یکی از آثار ماندگار و تأثیرگذار خود را بنویسد: أصل الشیعة وأصولها ("خاستگاه شیعه و اصول آن"). این کتاب، که بارها تجدید چاپ شده و به زبان‌های گوناگون ترجمه گردیده، با شکوهی در باب جهل گسترده‌ی عرب‌های سنی نسبت به شیعه آغاز می‌شود و سپس به نقد تصویر احمد امین از شیعه به عنوان نیرویی برانداز می‌پردازد: کاشف‌الغطاء شماری از صحابه و تابعین را شیعه یا پیش‌شیعه می‌خواند و نقش عالمان و رجال سیاسی شیعه را در خدمت به اسلام در همان دوره‌ای که احمد امین بررسی کرده، برجسته می‌کند.
در ادامه، به اثبات اصل امامت بر پایه‌ی احادیث موجود در منابع اهل سنت می‌پردازد و سپس اصول دین شیعه را شرح می‌دهد: توحید، نبوت، امامت، عدل، و معاد. طولانی‌ترین بخش کتاب به بیان احکام فقهی شیعه در موضوعات عمده اختصاص یافته است و در پایان به توضیح باور به بداء و عمل به تقیه می‌پردازد.

در اثری جداگانه به نام الآیات البینات ("نشانه‌های آشکار")، کاشف‌الغطاء نقد دیگری را متوجه آنچه "الامویة" می‌نامید ــ یعنی تمایل احمد امین و امثال او به آرمانی جلوه دادن دوران اموی به عنوان اوج عربیت و اسلام ــ کرده است؛ در همین کتاب، بهائیت، وهابیت و طبیعت‌گرایی (در اینجا به معنای داروینیسم) را نیز آماج نقد قرار داده است.

در سال ۱۹۳۱، کاشف‌الغطاء به بیت‌المقدس سفر کرد تا در کنگره‌ی عمومی اسلامی که با هدف تقویت وحدت مسلمانان، مقابله با تهدید صهیونیسم، و بررسی شیوه‌های اصلاح آموزش برگزار شده بود، شرکت کند. سخنرانی او در جلسه‌ی دوازدهم کنگره، که دعوت به همبستگی مسلمانان در برابر امپریالیسم، دفاع از فلسطین و نادیده گرفتن اختلافات فرقه‌ای داشت، با استقبال گرم روبرو شد و متن آن توسط برگزارکنندگان چاپ و توزیع گردید.
رویدادی حتی مهم‌تر آن بود که بنا به پیشنهاد عیاض اصحاقی، نماینده‌ی کازان، کاشف‌الغطاء برای امامت نماز جماعت شب ۲۷ رجب ۱۳۵۰ هـ.ق (۶ دسامبر ۱۹۳۱م) در مسجدالاقصی انتخاب شد، یعنی شبی که پیامبر اکرم از آن مکان به معراج رفت (ر.ک: معراج). به روایت کاشف‌الغطاء، افزون بر ۱۵۰ نماینده‌ی کنگره، حدود ۲۵هزار فلسطینی نیز در این نماز حضور داشتند. این بزرگ‌ترین گردهمایی مسلمانان سنی بود که تاکنون به امامت عالمی شیعه نماز گزارده بودند، و کاشف‌الغطاء در باب این مناسبت گفت: «بذر وحدت اسلامی کاشته شد» (ر.ک: مقدمه‌ی عبقات العنبریة، صص ۱۲-۱۳).

 

با این حال، اختلافات به زودی پس از این واقعه سر برآورد. رشید رضا (متوفی ۱۹۳۵)، شاگرد برجسته‌ی محمد عبده که ریاست یکی از کمیته‌های کنگره را برعهده داشت، در نشریه‌ی العرفان مورد حمله‌ی عبدالحسین نورالدین، عالم شیعه‌ی لبنانی، قرار گرفت که به شدت نسبت به نگاه انتقادی او به شیعه اعتراض کرده بود. کاشف‌الغطاء تا حدی از همتای لبنانی خود فاصله گرفت، اما نه به اندازه‌ای که رشید رضا را راضی کند؛ وی او را به تکبر در ادعای پیشگامی در تقریب مذاهب نیز متهم کرد (ر.ک. برونر، صص99-102). با این وجود، کاشف‌الغطاء به تلاش‌های خود برای تقریب میان شیعه و سنی ادامه داد. در سال ۱۹۳۸، حتی با احتیاط با طرح خیالی تجدید خلافت، که تعدیلی برای رعایت حساسیت‌های شیعی در نظر گرفته بود، موافقت کرد، هرچند هشدار داد که این پروژه ممکن است تلاشی از سوی استعمارگران برای منحرف کردن مسلمانان از آرمان فلسطین باشد (رنک. برونر، ص113، پانوشت 119).

دلبستگی کاشف‌الغطاء به مسأله‌ی فلسطین سبب شد که از حاج امین الحسینی، مفتی بیت‌المقدس، دعوت کند تا در ماه محرم خطبه‌ای در حرم امام علی (ع) در نجف ایراد کند؛ رویدادی که همچون نماز مسجدالاقصی بی‌سابقه و شگفت‌آور بود (ر.ک: محمد حرزالدین، معارف الرجال، ج۲، ص۲۷۶). در سال ۱۹۴۷، در قاهره جامعه‌ی التقریب بین المذاهب الاسلامیه تأسیس شد تا گفت‌وگوی سازمان‌یافته‌ی میان شیعه و سنی را ترویج دهد. کاشف‌الغطاء این ابتکار را گرامی داشت، عضو مکاتبه‌ای جامعه شد و از سال ۱۹۴۹ به طور مرتب در نشریه‌ی آن، رسالة الاسلام، مقاله نوشت. در سال ۱۹۵۲ در کنگره‌ی اسلامی کراچی شرکت کرد و در سخنرانی‌های متعدد خود بار دیگر بر مسأله‌ی فلسطین و ضرورت اتحاد در برابر امپریالیسم انگلو-آمریکایی تأکید نمود و پس از پایان کنگره در لاهور، پیشاور، راولپندی و مظفرآباد سخنرانی‌هایی ایراد کرد. در مقابل، دعوت به کنفرانسی که دو سال بعد در بحمدون لبنان و به همت انجمن دوستان آمریکایی خاورمیانه ــ سازمانی تبلیغاتی با پشتیبانی مالی سازمان سیا و شرکت آرامکو ــ برگزار شد، رد کرد. هدف اعلام‌شده‌ی کنفرانس اتحاد مسلمانان و مسیحیان در برابر کمونیسم بی‌خدا و سوق دادن دنیای اسلام به سوی همسویی بی‌قید و شرط با آمریکا در جنگ سرد بود.
اگرچه کاشف‌الغطاء از گرایش شماری از شیعیان عراقی به کمونیسم نگران بود و آن را در فتوایی به عنوان کفر محکوم کرده بود، اما ابتکار بحمدون را فریبی می‌دانست. وی دلایل خود را در رساله‌ای با عنوان المُثُل العُلیا فی الإسلام لا فی بحمدون ("آرمان‌های والا در اسلام است، نه در بحمدون") به تفصیل شرح داد.
بن‌مایه‌ی استدلال او این بود که جهان عرب و اسلام گرفتار سه عفریت است: کمونیسم، صهیونیسم و امپریالیسم؛ و از این میان، امپریالیسم و صهیونیسم که زاییده‌ی آن است، تهدید اصلی‌اند؛ چرا که این دو با فجایع خود، کمونیسم را در نظر برخی مسلمانان جذاب جلوه داده‌اند (المُثُل العُلیا، ص۷۳). به باور وی، تظاهر آمریکا به دغدغه‌ی ارزش‌های معنوی چیزی جز پوششی برای مادی‌گرایی ریشه‌دار نبود (همان، ص۱۴). بخش اعظم توجه کاشف‌الغطاء معطوف به جهان عرب و مسائل آن بود؛ هرچند از لحاظ ایدئولوژیک با ناسیونالیست‌های عرب، حتی ناسیونالیست‌های مذهبی، فاصله داشت، اما بی‌تردید در مواقعی مفاهیمی چون عربیت (عروبة) را که آنان دوست می‌داشتند، به کار می‌برد.
وی در عین حال، به یادگیری زبان فارسی اهتمام ورزید و دست‌کم سه بار به ایران سفر کرد. نخستین بار در سال ۱۹۳۳، حدود هشت ماه در ایران اقامت داشت و در تهران، همدان، شیراز و مشهد، به زبان فارسی به اقامه‌ی نماز جماعت و ایراد سخنرانی‌ها و خطابه‌ها پرداخت. موضوع محوری، همچون همیشه، وحدت اسلامی و طرد فرهنگ فاسد غرب بود. او در سال‌های ۱۹۴۷، ۱۹۴۸ و ۱۹۵۰ نیز به ایران بازگشت.

گفته شده است که کاشف‌الغطاء در عراق رهبری گروهی از مجتهدان عرب را برعهده داشت که می‌کوشیدند علما و مراجع مقیم نجفِ ایرانی‌تبار را از مواضع برتر خود برکنار کنند (ر.ک. نکش، ص86). اما شواهد این مدعا ضعیف است. آنچه می‌توان با اطمینان گفت این است که او بسیار بیش از همتایان ایرانی خود درگیر مسائل سیاسی عراق و کشورهای عربی بود.
تقریباً تمامی استادان او ایرانی بودند و با آیت‌الله ابوالحسن اصفهانی، مرجع تقلید اعظم عصر خویش، در موضوعات گوناگون، به‌ویژه در زمینه‌ی آموزش و پرورش، همکاری داشت. از نزدیک‌ترین دوستان او در عراق نیز عالمی ایرانی، آقا بزرگ تهرانی (متوفی ۱۹۷۰)، بود. این دو نخستین بار در حلقه‌ی درس میرزای نوری در نجف در سال ۱۸۹۵ با یکدیگر آشنا شدند و پس از درگذشت نوری، هر دو شاگرد آخوند خراسانی و سید محمدکاظم یزدی شدند و دوستی‌شان تا پایان عمر کاشف‌الغطاء ادامه یافت (ر.ک: مقدمه‌ی صحائف الابرار فی وظائف الاسحار، صص ۱۸۷-۱۹۰).

شرح کاشف‌الغطاء از دلایل خود برای رد کنفرانس بحمدون، نقش وصیت‌نامه‌ی سیاسی او را یافت؛ چراکه اندکی پس از آن به دلیل عفونت پروستات در بغداد بستری شد، اما خانواده‌اش از بیم آنکه درمان مناسبی دریافت نکند، وی را از بیمارستان خارج کردند و به کرند در جنوب ایران بردند. او در آنجا، در تاریخ ۱۹ ژوئیه ۱۹۵۴، درگذشت.
پیکرش ابتدا به بغداد، و سپس با تشییعی عظیم به نجف منتقل شد و به خاک سپرده شد.
میراث او دو جنبه داشت: بدنه‌ی عظیمی از آثار (که تنها بخشی از آن‌ها در زمان حیاتش منتشر شد؛ برای فهرست‌های جزئی، ر.ک: الذریعة و اوزل، کاشف‌الغطاء، محمدحسین، ص20) و نمونه‌ای از مبارزه‌جویی که هم در عراق و هم در ایران الهام‌بخش شد.
در عراق، محمدباقر صدر که در ۱۹۸۰ به دست رژیم صدام حسین به شهادت رسید، از جمله‌ی متأثران او بود.
دو دغدغه‌ی اصلی کاشف‌الغطاء به شدت در اندیشه‌ی امام خمینی نیز بازتاب یافت: تأکید بر وحدت اسلامی در برابر امپریالیسم غربی و التزام به مبارزه با صهیونیسم.
در اثر بنیادین خود درباره‌ی حکومت اسلامی، امام خمینی از کاشف‌الغطاء به عنوان یکی از پیشگامان طرح نظریه‌ی ولایت فقیه یاد کرده است (ر.ک: حکومت اسلامی، ص۱۷۲).
همچنین شاید بی‌دلیل نباشد که شعار انقلاب اسلامی، «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی»، بازتاب‌دهنده‌ی فرمول‌بندی پیشین کاشف‌الغطاء یعنی «لا شرقیة، لا غربیة، امة اسلامیة» باشد.

منابع

جعفر باقر آل‌محبوبة، ماضی النجف و حالیتها، بیروت، ۱۹۸۶، ج۳، صص ۱۸۲-۱۸۹.

احمد امین، فجر الاسلام، چاپ نهم از ویرایش دوم، قاهره، ۱۹۶۴.

ناشناس، “المرجع المجاهد امام محمد حسین کاشف‌الغطاء”، دراسات و بحوث (قم، جماعت علمای مجاهدین در عراق)، ج۱/۱، شوال ۱۴۰۱/آگوست ۱۹۸۱، صص ۵۴-۱۰۴.

راینر برونر، اکومنیسم اسلامی در قرن بیستم: الازهر و شیعه‌گری میان نزدیکی و محدودیت، لیدن و بوستون، ۲۰۰۴.

حسن یوسفی اشکوری، “محمد حسین بن علی کاشف‌الغطاء”، دایره‌المعارف بزرگ اسلامی ج۲، صص ۱۰۵-۱۰۷.

محمد حرزالدین، معارف الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، قم، ۱۹۸۵، ج۲، صص ۲۷۲-۲۷۶.

محمد حسین کاشف‌الغطاء، العبقات العنبریة فی الطبقات الجعفریة، ویراسته جواد قزوینی، بیروت، ۱۹۹۸.

همان، اصل شیعه و اصول آن، قم، بدون تاریخ؛ ترجمه شده به فارسی تحت عنوان مبدا اسلام شیعی و اصول آن، قم، ۱۹۸۲.

همان، المثل العلی فی الاسلام، لافیه بهمدون، نجف، ۱۹۵۴.

همان، “صحائف الابرار فی وظائف الاصحاب”، ویراسته عبدالهادی شریفی، تراثنا، ۲۱/۱، محرم-ربیع‌الاول ۱۴۳۱/دسامبر ۲۰۰۹-فوریه ۲۰۱۰، صص ۱۷۵-۲۹۸.

روح‌الله موسوی خمینی، حکومت اسلامی یا ولایت فقیه، نجف، بدون تاریخ.

محمدعلی مدرس، ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنی و اللقب، تبریز، بدون تاریخ، ج۵، صص ۲۷-۲۸.

محمدمهدی الموسوی، احسن الودیعة فی تراجم اشهر مجتهدین شیعه، بیروت، ۱۹۹۳، ج۲، صص ۶۹-۷۰.

سیلوا ناف، “یک اصلاح‌طلب شیعه—محمد حسین آل کاشف‌الغطاء”، دیه ولت دس اورینت ۲۷، ۱۹۹۶، صص ۵۱-۸۶.

یتسحاک نکاش، شیعیان عراق، پرینستون، ۱۹۹۴.

احمد اوزل، “کاشف‌الغطاء، محمد حسین”، دایره‌المعارف اسلام ترکیه دیانت‌وکفی، ج۲۵، صص ۱۹-۲۰.

آقا بزرگ تهرانی، الذریعة ج۱۰، ص ۲۰؛ ج۱۵، ص ۳۷۳؛ ج۱۸، ص ۱۱؛ ج۲۱، ص ۲۹۵؛ ج۲۳، ص ۲۳۲؛ ج۲۴، صص ۲۲۲، ۲۹۵-۲۹۶.

همان، طبقات اعلام شیعه، مشهد، ۱۹۸۳، ج۱/۲، صص ۶۱۲-۶۱۹.


محمدحسین کاشف‌الغطاء
هم‌رسانی

مطالب مرتبط
نظر شما